داستان عاشقانه جدید آشنایی

 

داستان عاشقانه 93

 

داستان عاشقانه و زیبا

آشنایی:
 
من هم برای گذراندن وقت با اینترنت کار می کردم. آن موقع هنوز وبلاگ نویسی مثل حالا اینقدر همه گیر نشده بود و تعداد وبلاگهای موجود خیلی کم بود.من هم بیشتر وقتم را با خواندن این وبلاگها به خصوص وبلاگهای ادبی می گذراندم. تا اینکه یک روز یکی از دوستان قدیمی انجمن ادبی دانشکده لینک وبلاگش را برایم فرستاد.

من هم وبلاگش را خواندم و از آنجاکه مطلب خواندنی زیادی نداشت طبق عادت به سراغ لینکهای کنار صفحه اش رفتم. یکی از آنها را باز کردم… یک صفحه ی آبی باز شد…وقتی شروع به خواندن کردم، آنفدر مطالبش مرا جذب کرد که تمام آرشیوش را هم یک به یک خواندم و وقتی به خودم اومدم دیدم سه ساعت تمام است که در حال خواندن این وبلاگ هستم… شعرها، مطالبی در مورد رفتار شناسی عشق که برایم بینهایت جالب بود…نفد کتابهای مختلف و….
 
در همین حال به طور اتفاقی همان دوستم که از طریق او با این شرکت آشنا شده بودم، آمد و من هیجان زده او را پای کامپیوتر بردم و گفتم بیا ببین چی کشف کردم و بیشتر شعرهای آن وبلاگ را برایش با شوق و ذوق خواندم.

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

تعداد صفحات : 7
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد